صرفنظر از بسیاری سیاسیون دوران مشروطه که رسانه مکتوب را وسیلهای در اختیار سیاست میدانستند و هرگاه احساس نیاز میکردند، دست به انتشار روزنامهای مطابق با نظرات فردی خود میزدند، رادیو هم برای بسیاری از همان بدو تأسیس فضای مطرح شدن در عالم سیاست بود.
یکی از نخستین افرادی که حضورش در رادیو، بعدها عاملی برای قرار گرفتنش در سمتهای مهم سیاسی و اجتماعی شد، «سیدرضا سجادی» است که به عنوان نخستین گوینده مرد «رادیوایران» شناخته میشود.
او صاحب همان صدای آشنایی است که چهارم اردیبهشت سال۱۳۱۹خورشیدی برای نخستینبار پشت میکروفن رادیو ایستاد و گفت: «اینجا تهران است؛ صدای ایران».
این گوینده مشهدی خواننده بسیاری از مهمترین اطلاعیهها در دهههای ۲۰تا۴۰ قرن۱۴خورشیدی در رادیو نیز هست. بههمیندلیل هم با لقب «صدای رسمی مملکت ایران» معروف شد و به این پشتوانه، بر صندلی مسئولیتهای مختلفی، چون دو دوره شهرداری مشهد، یک دوره شهرداری اصفهان و یک دوره نمایندگی بجنورد در مجلس شورای ملی تکیه زد.
او همچنین از معدود چهرههای شناختهشده دوران پهلوی بود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، هیچ تلاشی برای خروج از ایران نکرد و تا پایان عمرش (پاییز۱۳۹۴ خورشیدی) در خاک آباواجدادیاش ماند.
سیدرضا سجادی بچه محله سراب بود به سال۱۲۹۹ خورشیدی، اما وقت گرفتن شناسنامه سال تولدش را ۱۳۰۱ نوشتند. خاندان پدری او پنج قرن پیش از تولد او در کسوت روحانیت به مردم خدمت میکردند.
حاج میرزامرتضی سرابی خراسانی، پدربزرگش، از شاگردان شناختهشده روحانی بزرگ مشروطهخواه، مرحوم آخوند ملا محمدکاظم خراسانی بود که پس از پایان دوران حضور در نجف و رسیدن به اجتهاد به مشهد برگشت و در مدرسه نواب و مدرسه فاضل خان مشغول تدریس شد.
پدرش، حاجمیرزا مصطفی سرابی، هم از معدود علمای مشروطه خواه مشهد و شاگرد ادیب نیشابوری و اهل شعر و ذوق بود. سیدرضا با این پیشینه خانوادگی تا سال۱۳۱۸خورشیدی را در مشهد گذراند ولی پس از گرفتن دیپلم برای ادامه تحصیل در رشته ادبیات، راهی تهران شد.
رضا سجادی هنوز ترم دوم دانشکده ادبیات را به پایان نرسانده بود که با خواندن یک آگهی منتشرشده در روزنامه اطلاعات متوجه شد دولت قصد دارد برای استخدام گوینده در رادیوایران آزمونی برگزار کند.
همین شد که به باشگاه افسران (که محل برگزاری آزمون بود) رفت تا امتحان گویندگی بدهد. کسی که امتحان میگرفت یک کارشناس آلمانیتبار بود که ادبیات فارسی را میدانست و به فنون گویندگی هم اشراف داشت. او در این آزمون با درست و بدون مشکل خواندن متن انتخابی همین کارشناس آلمانی، توانست رتبه نخست آزمون را به دست آورد.
سجادی طوری در میان رجال سیاسی به چهرهای محبوب تبدیل شد که اصرار داشتند اطلاعیههایشان را او قرائت کند
فردای آن روز، یعنی پنجم اردیبهشت سال۱۳۱۹، رادیوایران در حالی آغاز به کار کرد که سیدرضا سجادی سه نوبت گویندگی مطالب آن را برعهده داشت و شد نخستین گوینده رادیو در ایران.
در همین روز، کارشناس آلمانی برگزارکننده امتحان در همان مراسم افتتاح از مقامات وقت میخواهد سجادی برای راه اندازی رادیو فارسی همراه او به آلمان برود، اما درخواستش با این پاسخ رد میشود: «اگر در گویندگی خوب است، چرا برای خودمان نباشد؟!» اینطور شد که رضا سجادی تا سال۱۳۴۱ همواره گوینده نخست رادیوایران بود.
سجادی تا آن حد در کار خود بهترین بود که در میان رجال سیاسی به چهرهای محبوب تبدیل شد، آنچنان که آنان اصرار داشتند وقت پخش اطلاعیه هایشان از رادیو، حتما سیدرضا آن را قرائت کند.
سجادی همچنین بعد از پایان غائله آذربایجان* اولین کسی بود که به دستور قوامِ نخست وزیر همراه ارتش به آذربایجان رفت تا رادیو را در دست بگیرد. رضا سجادی در گفتوگوی منتشرشده در فصلنامه تخصصی «تاریخ معاصر ایران» دراینباره توضیح داده است: «به آذربایجان رفتم تا اداره رادیو را در دست بگیرم. [..]در تبریز، محل رادیو را که در دست نیروهای ارتش قرار گرفته بود، به من تحویل دادند. کلید اتاق فرمان را گرفتم و برای اولینبار، پس از فرار اعضای فرقه پیشه وری، صدایم از رادیوتبریز پخش شد.
آنجا و در آن لحظه گفتم: «اهالی محترم آذربایجان! ایرانیان غیرتمند! من رضا سجادی، گوینده رادیوایران هستم. آمدهام به شما تبریک بگویم از امروز آسوده و راحت باشید. پیشهوری و غلامیحیی و دیگر اعوان و انصارش فرار کردند. امروز آذربایجان به مام میهن بازگشت.» او در ادامه این سخن چند لحظه بغض کرد، سپس افزود: «چو ایران نباشد، تن من مباد...»
سجادی در دوران رزمآرا هم مانند دوره قوام، بهشدت مورد اعتماد نخستوزیر بود. پس از تشکیل دولت رزم آرا، دکتر مصدق و یاران او به مخالفت علنی با رزمآرا برخاستند و مطالب تندی علیه او در مجلس بیان کردند.
رزم آرا سوم دی سال۱۳۲۹ در واکنش به این سخنان در مجلس حاضر شد و نطق معروف خود را بیان کرد: «ایرانی که نمیتواند یک لولهنگ (آفتابه) بسازد، چگونه میخواهد صنعت نفت را ملی کند و خودش اداره آن را به دست بگیرد. ما که نمیتوانیم یک کارخانه سیمان را با پرسنلخودی اداره نماییم، با کدام وسیله و ابزار میخواهیم نفت را هم استخراج کنیم و هم بفروشیم.... ملی کردن صنعت نفت بزرگترین خیانت است.»
او قبل از ایراد این نطق، نسخهای از آن را در اختیار سجادی قرار داده بود تا دقایقی پس از سخنرانی نخستوزیر در مجلس از رادیوایران قرائت شود. خواندن این نطق توسط سجادی سبب شد به دعوت آیت الله کاشانی میتینگ عظیمی در میدان بهارستان تشکیل شود و مردم با شدیدترین احساسات، مخالفت خود با رزمآرا و بیانات او را اعلام کنند. این راهپیمایی آغاز سلسلهاقدمات مخالفان رزمآرا بود که با ترور او و سپس ملی شدن صنعت نفت به پایان رسید.
سجادی در زمان دکترمصدق هم اخبار مجلس را برای مردم قرائت میکرد، هم وظیفه خواندن اطلاعیههای دولت و شخص نخستوزیر را بر عهده داشت، اما در این بین یکبار ناچار به استعفا شد ولی دوباره به کار برگشت. او پس از کودتای سال۱۳۲۸ خورشیدی مدتی به ریاست اداره رادیو منصوب شد و مدتی هم ریاست اداره مطبوعات وزارت پیشه و هنر را بر عهده داشت.
صدای سجادی بهحدی محبوب بود که رادیوهای آلمان و فرانسه یا رادیوآمریکا میگفتند: «این خبر را آقای سجادی خواندند!»
آذر۱۳۳۹ سجادی شهردار مشهد شد؛ بااینهمه، گاهی به رادیو سر میزد و به قرائت اخبار میپرداخت و گویندگی هم میکرد. این امر تا دوران نخستوزیری امینی ادامه داشت. در این دوران یک روز دکترامینی او را به دفترش خواست و با بیان اینکه تفسیرهای خبری سجادی باعث رنجیده شدن مقامات شوروی شده است از او خواست، چند روزی به رادیو نرود. این چند روز با استعفای رسمی وی پس از حدود سی سال گویندگی، در سال۱۳۴۲ همیشگی شد.
صدای سجادی در دوران گویندگیاش بهحدی محبوب بود که تصویب نامهای در دولت گذرانده شد تا صدای او بهعنوان صدای رسمی مملکت ایران معرفی شود. اینگونه بود که «رادیوبیبیسی» میگفت به قول رضا سجادی یا رادیوهای آلمان و فرانسه یا رادیوآمریکا اخبار ایران را بهنقل از او میآوردند ومثلا میگفتند: «این خبر را آقای سجادی خواندند.» و برهمین اساس هم صدایش در جهان شناخته شد.
سال۱۳۴۸ در دوران استانداری پیرنیا با وقوع زلزله گلیداغ خراسان شرایط استان بهشدت وخیم شد. وزارت کشور برای رفع این مشکل از چهرههای سرشناس آن ایام برای تشکیل جلسهای اضطراری در مشهد دعوت کرد.
رضا سجادی پس از این جلسه به درخواست استاندار، برای خدمت به هم وطنان آسیبدیده خود، مأمور شد در سمت قائممقام استاندار در مناطق زلزله زده حاضر شود. عملکرد درخشان سجادی در آن موقعیت حساس، نخستوزیر وقت و رئیس جمعیت شیر و خورشید را ترغیب کرد او را بهعنوان قائممقام خود در خراسان منصوب کنند.
پیگیریهای سجادی در ترمیم ویرانیها و ساخت بناهای جدید آن چنان تأثیرگذار بود که پس از بازدید مقامات عالی کشور، موردقدردانی قرار گرفت. سجادی سه سال در منطقه بود و آنچه در توان داشت با کمک مردم و دیگر مسئولان درمورد ترمیم خرابیها و بعد هم ایجاد بناهای جدید اقدام کرد.
سجادی بار دیگر و پس از آنکه یک دوره نماینده مجلس بودن را تجربه کرده بود، در شهریور سال۱۳۵۴ بهعنوان شهردار مشهد انتخاب شد و تا سال۱۳۵۶ در این سمت بود. او از سال ۱۳۶۵ تا پیروزری انقلاب را هم با عنوان مشاور وزیر کشور فعالیت کرد.
رضا سجادی در نخستین ماههای پس از انقلاب مدتی را در بازداشت گذراند، اما تعلقش به خانوادهای روحانی و آشناییاش با علما و مراجع بهویژه آیتالله العظمی مرعشینجفی و پادرمیانی ایشان باعث رهاییاش از زندان شد.
او پس از این و تا پایان عمرش در دو شهر مشهد و تهران زندگی کرد و در پاییز۱۳۹۴ هم درگذشت و در قطعه هنرمندان بهشتزهرا (س) آرام گرفت. رضا سجادی علاوه بر سیاست و رسانه، دستی هم در فرهنگ داشت، اشعار فکاهی میسرود و زمانی «چغوک» تخلص میکرد.
*نکته:
غائله آذربایجان در میان سالهای ۱۳۲۵ و ۱۳۲۶ خورشیدی رخ داد و منجر به سرنگونی حکومت خودخوانده آذربایجان و جمهوری مهاباد شد. این بحران یکی از نخستین بحرانهای پس از جنگ جهانی دوم بود.
ماجرا از این قرار است که در پایان جنگ جهانی دوم قرار بر این بود که پس از تسلیم آلمان، اشغال ایران توسط شوروی و بریتانیا پایان پذیرد ولی در دخالتی آشکار و اشغالگرانه شوروی ارتش سرخ را از شمال ایران خارج نکرد و حکومت خلق آذربایجان و جمهوری مهاباد را تشکیل داد.
* این گزارش یکشنبه ۴ آذرماه ۱۴۰۳ در شماره ۴۳۶۸ روزنامه شهرآرا صفحه تاریخ و هویت چاپ شده است.